آبیاری گلها بوسیله خووووووووووووود خوووودم
سلام به همه دوستان...
ممنونم بابت نظرات همتون..مرسی که به ما سر میزنید
این پست و با کللی ذوق میذارم چون وقتی برا اولین بار این صحنه هارو دیدم کللی شگفت زده شدم
قبلا گفته بودم که آرشن جونم عاشق آب بازیه هر باز که میره حموم با کللی دعواو دادو بیداد باید از اب و حموم درش بیارییییم
حالا بشنویم داستان و از زبون آرشن...
یه روز عصر که من داشتم با نازی اینا و ماشینم (روروئکم) بازی میکردم یهو صدای آب شنیدم
بابام میخواست
گلهای باغچه رو آب بده منم کللی غرغر که منم میخوام برم
بالا خره رفتم بیرون تو حیاط تو بغل بابا
باهزار ترفند تونستم شیلنگ آب و از بابا بگیرم و دیگه پسش ندم
ادامه مطلب به همراه عسک هام...............................
این اولشه که من داشتم تو خونه بازی میکردم
تو این عسک ها هم تو حیاطمممم
این جا سوار بر ماشینمم
اینجاها هم تو بغل بابامممممم
این یکی هم با زست گرفت
بعدشم کللی به ززززور ازم شیلنگ و گرفتن الللبته من فقط به خاطره آقا حونم شیلنگ و دادم
بعدشم رفتم حموم البته میخواستن سرم شیر ه بمالن که من راضی شم ویادم بره که شیلنگ واب بازی کردم ...
خب اینم از عسک های این دفعه امیدوارم خوشتون بیااات