aarshanaarshan، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 28 روز سن داره

نی نی گوگولی

عذر خواهییییییییییی

سلا م سلام واقعاااااااااا ببخشید که نتونستم زود زود آپ کنم عوضش امروز با کللی عسک اومدم که از عشخم گرفتم وقتی اومده بودن خونمون وقتی باهم لب ساحل رفتیم بر گردش بازم بابت اینکه نتونستم زود زود آپ کنم معذررررررررت به قول کره ایها میانه (میان همنیدا ) خب دیگه بریم سراغ عسک هااااااااااااااا درررررررررررررر................. اما قبلش کلرای جدید آرشن : میتونه مه مه یا ماما ده ده به به بابا بگه راه نمیره ولی به صورت کامل به روروئکش تسللللط داره دنده عقب جلو همه جوره وقتایی که گیر میکنه به جایی با دستاش روروئک و بغل میکنه میبره اینور و اونور و کارای دیگه... ادامه مطلب خب این عسک ها که لباس سبز پوشی...
2 مهر 1391

آبیاری گلها بوسیله خووووووووووووود خوووودم

سلام به همه دوستان... ممنونم بابت نظرات همتون..مرسی که به ما سر میزنید این پست و با کللی ذوق میذارم چون وقتی برا اولین بار این صحنه هارو دیدم کللی شگفت زده شدم قبلا گفته بودم که آرشن جونم عاشق آب بازیه هر باز که میره حموم با کللی دعواو دادو بیداد باید از اب و حموم درش بیارییییم حالا بشنویم داستان و از زبون آرشن... یه روز عصر که من داشتم با نازی اینا و ماشینم (روروئکم) بازی میکردم  یهو صدای آب شنیدم بابام میخواست گلهای باغچه رو آب بده منم کللی غرغر که منم میخوام برم بالا خره رفتم بیرون تو حیاط تو بغل بابا باهزار ترفند تونستم شیلنگ آب و از بابا بگیرم و دیگه ...
28 مرداد 1391

اولین تابستون ارشن

سلام دوستان میدونم کم آپ میکنم شرررمنده.. ولی تابستونه دیگه تابستونه و نعطیلاااتش..بیشتر تر پیش آرشن جونم هسسستم ولی اپام کمتر شده کار دنیا همیییشه برعسکه دیگه.. خب خب پرحرفی بسته بریم سراغ عسکای آرشن جووونم فداش بشم.. قبلش بگم که: حروف دیگهه ای مثه د و م به حرفاش اضافه شده که ثمره ی تلاش های شبانه روزی ه منه کلی باتوپ بازی میکنه اینم عسکای ماشن خوکشلش..وای باید ببینید چه ذوقی میکنه وقتی تو حیاط بامنو خواهر و مامایش میدووییم و بازی میکنیم   و و اینم وقتی خونه دایی اینا رفته بودیم...           اسم این گل ...
5 مرداد 1391

اولین گردش طولانی ( رودبار )

سلام دوستان.عکس های امروز مربوط به دیروز میشه که ما به همراه خاله ها به یه گردش طولانی رفتیم هواشناسی هوای استان گیلان و بارونی پیش بینی کرده بووود جاتون خالی از تقریبا غروب 5شنبه یه عااااااااااااااااالمه بارون بارید حتی صبح جمعه مثلا برنامه ریزی کرده بودیم که بریم گردش برا نهار... ولی مگه بارون گذاشت خلاصه ما ساعت 11:30 تصمیم گرفتیم بارون و دور بزنیم حرکت کردییییم.اینقد رفتیم تا جایی که دیگه بارون نباره...دیدیم رسیدیم به رودبار اونجا هوا آفتابی بووود ولی یه عالمه باااااااادی بود آرشن چوچولو کلی بازی کررردو البته عسک ها و فیلم هاشم موجوده هااا بفرمایید ادامه مطلب ت...
31 تير 1391

آآآ ّبا بابا

س لاااام دوستااان امروز که نه الان شبه وبا عسک های جدید آرشن چوچولوم اومدم.... یه عالمه شیطون شده پسر نانااااسم فداش شم... جدیدااا هی میگه ابا بابا فک نکم منظورش بابا باشه آخه اولش یه آآ هم میگه دیگه اینکه  میتونه تهنایی بشینه وقتی با یه چی مغشول میشه یه عااالمه آآآآآآآآآآواز میخونه... کلی با ماشینش تو حیاط خونه بدو بدو میکنه... امروز که جمعه بوووت یه عالمه بازی کرررد و ذوق ذوق میکرد توحیاط خووونه... هوا هم جاتون خالی عااااااااااااااالی بوووووووووووووت عاشششششق حموم کردنه یعنی با دعوا باید از حموم جداش کنیییم عاششششق آب بازیه اینم از عسک هایی که باید قبلا میذاشتم و وقت نشدددد ...
17 تير 1391

عکسای جدید ارشن کوچولو2

سلام به همه.... ببخشید این روزا روزای امتحانه و آپم کمممم شده. اما قول بعد امتحانا جبران میکنم مارا از دعایتان محروم ننمایید این عسک ها مال وقتیه که خووونمون اومده بودن............. اینجا مشغول غذا میل کردنه البته بیشتر از آرشن من و خواهرش آتی جون غذاش و خوردیم خیییلی خوشمزه بوت (بیسکویت+شیر+کره)                                           خب اینم از عسک های ایندفعه.... کار های جدید ...
31 خرداد 1391

عکسای جدید ارشن کوچولو.

sorry به خاطر اینکه دیر به دیر آپ میکنم تو این عسک ها که واس چند روز پیش گرفتم تازه از دانشگاه اومده بودم که دیدم آرشن چوچولو گلم سورپرایزم کرد و در خونه رو برام باز کرد(خونه خودشون) جیگرم کللی خوشتیپ کرده بودو موهاشم کللی جیگووولی درست کرده بوت وای وقتی من با این صحنه روبه رو شدم.................... عسسسسسسسسسسسیسسسسسسسم واااااااااااااااااااااااااای جیگر منه هااااااا جووووووووووووووووونم تابستونه و گرمه آدم مجبور میشه خوشتیپ کنه دیگه چه کنیم و دیگه کم کم پشره های مووووزی به من حمله کردن  من هم مجبور شدم برم تو خونه و در این صحنه خواب هستم بس که نازی ب...
6 خرداد 1391